یغما گلرویی - آدمای ساده

ساخت وبلاگ
نام کتاب: پیرمرد و دریا نام نویسنده: ارنست همینگوی مترجم : نجف دریا بندری توضیحات: ١٣٨٩, ویرایش اول, چاپ چهارم ناشر : خوارزمی شابک : ٩٧٨٩٦٤٤٨٧٠٧٢٩ تعداد صفحه: 158 این کتاب را همینگوی در سال ۱۹۵۱  زمانی که در کوبا بود نوشت و اولین بار آن را به صورت  داستانی در مجله چاپ می نماید و سرانجام در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. زاویه دید داستان سوم شخص ( دانای کل ) است. راوی ذهن تمام شخصیتهای داستان حتی خوابهای پیرمرد را می کاود و هر آنچه را که لازم می داند به خواننده می گوید . داستان کلاسیک است  .   خلاصه داستان پیرمرد و دریا       پیرمرد ماهیگیری به نام سانتیاگو ، در ابتدا یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : پیرمرد و دریا ارنست همینگوی,نقد پیرمرد و دریا ارنست همینگوی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 18:27

  دگر آن شب است امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد   من و زخم تیزدستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده در خاک و تنم خبر ندارد   همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد   ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد   به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد   بکش و بسوز و بگذر منگر به اینکه عاشق بجز اینکه مهر ورزد گنهی دگر ندارد   می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن که شراب ناامیدی غم دردسر ندارد   وحشی بافقی یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : دگر آن شب است امشب,دگر آن شبست امشب,دگر شب شد, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 131 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 18:27

در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوهگین و غمزده می گویم شاید ز روی ناز نمی آید   چون سایه گشته خواب و نمی افتد در دام های روشن چشمانم می خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه های نبض پریشانم   مغروق این جوانی معصومم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و هم آغوشی   می خواهمش در این شب تنهائی با دیدگان گمشده در دیدار با درد، درد ساکت زیبائی سرشار، از تمامی خود سرشار   می خواهمش که بفشردم بر خویش بر خویش بفشرد من شیدا را بر هستیم بپیچد، پیچدسخت آن بازوان گرم و توانا را   در لابلای گردن و موهایم گردش کند نسیم نفس هایش ن یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : شب و هوس فروغ فرخزاد,شعر شب و هوس از فروغ فرخزاد,اشعار فروغ فرخزاد شب و هوس,شب و هوس از فروغ فرخزاد,متن شعر شب و هوس فروغ فرخزاد,شعر شب هوس فروغ فرخزاد, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:12

شاید از خوش‌ْبختی‌ِ منه‌ ،  که‌ تموم‌ِ چراغای‌ سَرِ راه‌ِ این‌ ماشین‌ جَلدی‌ سبز می‌شن‌ ! شایدَم‌ از بدبختیم‌ ! تموم‌ِ عمر ،  کارم‌ شکستن‌ِ چراغای‌ قرمز بود ! من‌ که‌ عُمری‌ُ با رنگ‌ِ خونی‌ِ چراغای‌ قرمز جنگیدم‌ ،  دیگه‌ از سبز شُدن‌ِ چراغ‌ِ چهاراهای‌ سَرِ راهَم‌ کیفور نمی‌شم‌ !   آخه‌ دستام‌ تو دست‌ْبنده‌ وُ تو یه‌ ماشین‌ِ حمل‌ِ زندونیام‌ ،  که‌ مقصدش‌ میدون‌ِ تیره‌ ! این‌ چراغای‌ سبز ،  این‌ چراغای‌ سبزِ لعنتی‌ دارن‌ دَم‌ به‌ دَم‌ من‌ُ به‌ ساعت‌ِ سُرخ‌ِ تیربارون‌ نزدیک‌ می‌کنن‌ ! یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dblackletter1 بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:12

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد


لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم


هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد


 


با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر


هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد


هر کسی در دل من جای خودش را دارد


جانشین تو در این سینه خداوند نشد


 


خواستند از تو بگویند شبی شاعرها


عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد فاضل نظری, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:12

چو موجی خیره سر، کز ترس طوفان نفس گم کرده در پهنای سینه سر خود می زند در پیچش مرگ به موج افکن، پر و بال سفینه به قدری کوفتم با دست حسرت به درب باغ عشق بی زمینه که دستم بر جبین بخت بدبخت بخاری تار شد در پود پینه و قلبم در سکوت بی جوابی به زاری سنگ شد در تنگ سینه و من در بستر خاموش یک درد... نحیف و زار و مدهوش سکوت مرگ خویش خویش اعلام کردم که... آه... مردم کاشانه بردوش... برای لحظه ای خاموش ... خاموش در این درد آخرین دشت سیه پوش ز خاک استخوان مرده مفروش امیدی خفته نومید از جوانی جوانی مرده از دنیا فراموش مپرسید که او کیست؟... که او چیست؟ چرا هست؟ اگر نیست ا یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dblackletter1 بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:12

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند دستخوش جفا مکن یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : سرو چمان من چرا,سرو چمان من چرا میل چمن,سرو چمان من چرا شجریان,سرو چمان من حامد بهداد,سرو چمان من چرا شجریان دانلود,سرو چمان من چرا دانلود,سرو چمان من شجریان,سرو چمان من تویی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 2:11

ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد... مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد   بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد   روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد   دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!   چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد   عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : مهدی موسوی,مهدی موسوی شعر,مهدی موسوی غزل پست مدرن,مهدی موسوی بعد از تو,مهدی موسوی شاعر تمام شده,مهدی موسوی فاطمه اختصاری,مهدی موسوی کیست,مهدی موسوی هر شب,مهدی موسوی والیبالیست, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 146 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 12:33

به ساعت نگاه می کنم: حدود سه نصفه شب است چشم می بندم تا مبادا چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره می روم سوسوی چند چراغ مهربان وسایه های کشدار شبگردانه خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا می پرم چون کودکی ام و خوشحال که هنوز  معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است آری!از شوق به هوا می پرم و خوب می دانم  سالهاست که مرده ام یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : حسین پناهی,حسین پناهی شعر,حسین پناهی سلام خداحافظ,حسین پناهی وصیت نامه,حسین پناهی دکلمه,حسین پناهی دانلود,حسین پناهی مکه,حسین پناهی مادر,حسین پناهی این بود زندگی,حسین پناهی کیست, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 121 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 2:34

همخواب رقیبانی و من تاب ندارم

بی تابم و از غصه این خواب ندارم

زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود

درمانده ام و چاره این باب ندارم

آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب

دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم

ساقی می صافی به حریفان دگر ده

من درد کشم ذوق می ناب ندارم

وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست

غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم

یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : وحشی بافقی,وحشی بافقی اشعار,وحشی بافقی لیلی و مجنون,وحشی بافقی pdf, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 22:33

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست                         خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را                                 برای این همه ناباورخیال پرست  ؟ به شب نشینی خرچنگ های مردابی                                  چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند                               به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست                                    کمال دار برای من کمال پرست هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست                             به چشم تنگی نا مردم زوال پرست یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : محمد علی بهمنی,محمد علی بهمنی اشعار,محمد علی بهمنی تنهایی,محمد علی بهمنی قاجار,محمد علی بهمنی غزل,محمد علی بهمنی بیوگرافی,محمد علی بهمنیار,محمد علی بهمنی شعر تولد,محمد علی بهمنی ویکی پدیا,محمد علی بهمنی pdf, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 22:17

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند ... هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذ یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : داستان بخشندگی کوروش, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 0:14

ببار ای نم نم باران، زمین خشک را تر کن سرود زندگی سر کن دلم تنگه... دلم تنگه... بخواب ای دختر نازم، به روی سینه بازم که همچون سینه سازم همش سنگه... همش سنگه... نشسته برف بر مویم، شکسته صفحه رویم خدایا؛ با چه کس گویم ؛ که سر تا پای این دنیا همش ننگه... همش ننگه... کارو یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dblackletter1 بازدید : 220 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 12:01

در عشقی کشیده ام که مپرس        زجر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار             دلبری برگزیده ام که مپرس

آن چنان در هوای خاک و درش         می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش       سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه میگزی که مگوی        لب لعلی گزیده ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش              رنج های کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق         به مقامی رسیده ام که مپرس

یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : درد عشقی کشیدم که مپرس,درد عشقی کشیدم که مپرس احوالم,درد عشقی کشیدم که,درد عشقی کشیدم مپرس,درد عشقی کشیدم که فقط,درد عشقی کشیدم که مپرس سالار عقیلی,درد عشقی کشیدم ک نپرس,درد عشق کشیدم که مپرس,درد عشقي كشيدم كه مپرس,معنی درد عشقی کشیدم که مپرس, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 208 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 6:04

پالام پولوم پیلیچ باز دست تو رو شد که گرگ هستی و باید فرار را بکنیم به جاهای دورتری از حیاط از خانه کنار جاده‌ی فرعی قرار را بکنیم بدون هر چه اضافیست پیش هر اتوبوس بایستیم و با هم سوار را بکنیم درون صندلی سفت پشت شیشهٔ مات دچار دلهره‌ها انتظار را بکنیم به ناکجا برسیم از کجا ادامه دهیم در ایستگاه سر شب قطار را بکنیم با چشم‌های بسته تا ته جهان سفریدن با گونه‌های خیس از شیطنتت خندیدن از تو به توی کسی که بوی کفن می‌داد جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن دوتا بدون بلیط و بدون مقصد که میان هدفون قرضی نوار را بکنیم دوباره شهر پر از رفت و آمد و آدم کنار مترو تص یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : فاطمه اختصاری بکنیم,فاطمه اختصاری شعر بکنیم, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 221 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 17:55

نازلی! بهارخنده زد و ارغوان شکفت در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر دست از گمان بدار! با مرگ نحس پنجه میفکن! بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار... نازلی سخن نگفت، سر افراز دندان خشم بر جگر خسته بست رفت *** نازلی ! سخن بگو! مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته ست! نازلی سخن نگفت چو خورشید از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت *** نازلی سخن نگفت نازلی ستاره بود: یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت نازلی سخن نگفت نازلی بنفشه بود: گل داد و مژده داد: زمستان شکست! و رفت... یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : احمد شاملو مرگ نازلی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 22:28

زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم چمدان دست تو و ترس به چشمان من است این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش مثل سیگار بگیر یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : علیرضا آذر تومور 2,دانلود علیرضا آذر تومور 2,تومور 2 از علیرضا آذر,متن شعر تومور2 علیرضا آذر,دانلود دکلمه ی تومور2 علیرضا آذر,آهنگ تومور2 از علیرضا آذر,دانلود تومور2 از علیرضا آذر, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 9:34

خواستم داد شوم... گرچه لبم دوخته است خـودم و جـدّم و جــدّ پـــدرم سوختـــه است خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم خواستـــم از همــه ی مرحلـه ها پرت شوم وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم کامپیوتر شدم و بازی ِ خوبی کردیم کسی از گوشی مشغول، به من می خندید آخـــر مرحله شد، غــــول به من می خندید! دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم وسط تلویزیــــون باختــم و جان دادم! یک نفر، از وسط کوچـه صدا کرد مرا بازی مسخره ای بود... رها کرد مرا! با خودم، با همه، با ترس تــو مخلوط شدم شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!! خشم و توپیدن من! در پی ِ یاری تازه ترس گـــل دادن تــــو در یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است,خواستم داد شوم امیر عظیمی,خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته بود,خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته ست,خواستم داد شوم گرچه لبم سوخته است,خواستم داد شوم دانلود,خواستم داد شوم گرچه لبم دوختست,خواستم داد شوم مهدي موسوي,خواستم داد شوم گرچه لبم دوختس,خواستم داد شوم دکتر مهدی موسوی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 10:19